جنگ نزد عرب دوره جاهلیمنابع تاریخ عرب ، به ویژه ادبیات ایامالعرب، نشان میدهند که جنگ نه تنها بخش عمدهای از زندگی عرب جاهلی بود، که از ارکان و مقومات زندگی در جزیرة العرب به شمار میرفت. فهرست مندرجات۲ - فن جنگ ۳ - ارتش دائم ۴ - نحوه جنگ کر و فر ۵ - فرماندهی جنگ ۶ - شبیخون و قاصد ۷ - تدخین و آتش جنگ ۸ - تحلیف و تشجیع ۹ - منصب لواء و قبه ۱۰ - نحوه جنگ با اعلان قبلی ۱۱ - عمامه و کلاهخود و زره ۱۲ - تقسیم غنایم جنگی ۱۳ - بردگی اسیران ۱۴ - حروب الفجار ۱۵ - از صدر اسلام تا پایان خلافت عباسی ۱۶ - سربازگیری (تجنید) ۱۷ - مرتزقه و متطوعه درسپاه ۱۸ - سپاهیان در دوره امویان ۱۹ - سپاهیان در دوره عباسی ۲۰ - انتخاب فرمانده جنگ ۲۱ - مراتب فرماندهی سپاه مسلمانان ۲۲ - امارت خاصه و عامه ۲۳ - تجهیز و تنظیم نیروها ۲۴ - کسب و حفاظت اطلاعات ۲۵ - سازماندهی ۲۵.۱ - پیش از حرکت سپاه ۲۵.۲ - هنگام حرکت ۲۶ - لشکر در اردوگاه ۲۶.۱ - حفر خندق ۲۶.۲ - اصناف جانبی اردوگاه ۲۶.۳ - پشتیبانی و تدارکات جنگ ۲۷ - اسلحه ۲۸ - سازماندهی در میدان جنگ ۲۸.۱ - صف ۲۸.۲ - خمیس ۲۸.۲.۱ - استفاده مسلمانان از شیوه خمیس ۲۸.۲.۲ - تقسیم به پنج حین ۲۸.۳ - کرادیس ۲۸.۳.۱ - استفاده مسلمانان از شیوه کرادیس ۲۹ - اتخاذ تدابیر مناسب ۳۰ - اصطلاحات جنگی در صدر اسلام ۳۱ - مراحل جنگ ۳۲ - حیلههای جنگی ۳۳ - رجز خوانی ۳۴ - تقسیم غنایم جنگ ۳۵ - اسیران جنگ ۳۶ - حقوق اسیران ۳۷ - جشن پیروزی ۳۸ - حفاظت از مرزها ۳۹ - فهرست منابع ۴۰ - پانویس ۴۱ - منبع ۱ - انگیزههای جنگانگیزههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، مانند یافتن چراگاه و محل زندگی، تنگی معیشت و امید به یافتن غذا و غنیمت، انتقام و خونخواهی و مهمتر از همه عصبیتهای قومی و قبیلهای، آتش جنگ را میان اقوام عرب، به ویژه بادیهنشینان، برمیافروخت. در میان شهرنشینان، مانند ساکنان مکه و یثرب و طائف، علاوه بر این انگیزهها، دلایل دیگری، مانند دفاع از قافلههای تجاری در برابر غارتگران بادیهنشین، نیز در بسیاری موارد اسباب جنگ را فراهم میآورد. صرفنظر از اسباب و انگیزهها، آنچه در تاریخ جنگ مردم عرب اهمیت دارد، بررسی روشهای جنگ (فن جنگ) نزد آنان پیش از اسلام و پیگیری تحولات آن تا دوره اسلامی است. در واقع، باید دید که آیا فن جنگ در صدر اسلام و پس از آن، استمرار سنّت جنگ در میان عرب قبل از اسلام بوده یا مسیری مستقل را پیموده و در صورت تأثیرپذیری، میزان این تأثیرات چقدر و چگونه بوده است. ۲ - فن جنگفن جنگ در میان اعراب ساکن در مرزها، در مقایسه با اعراب مرکز جزیرهالعرب، یکسان نبود. اعراب ساکن در مرزها، بهویژه در دو منطقه غَسّان و حیره، در مرزهای دو دولت مهم روم شرقی و ایران با تأثیرپذیری از شیوههای جنگاوری بیزانسی و ایرانی، روشهایی کاملاً متفاوت با مناطق مرکزی جزیرهالعرب داشتند. برای نمونه، نعمانبن مُنذِر ، فرمانروای لَخْمِی حیره، بر اساس سازمان رزم ایرانیان، از نیروهای عرب و ایرانی دو گردان (کتیبه) به نامهای « الشَهْباء » و « الدَّوْسَر » تشکیل داده بود ۳ - ارتش دائمحکومتهای حیره، غسان و یمن تنها حکومتهای عربی بودند که ارتش دائم داشتند، اما در عربستان مرکزی و در میان قبایل، تشکیلات منظم نظامی وجود نداشت و تنها در مواقع ضروری، افراد به جنگ فراخوانده میشدند. اعراب ساکن در مرکز جزیرهالعرب، به جز در جنگهای بزرگی چون ذوقار که بنا بر روایاتی، سازماندهی لشکر اعراب در آنها بر اساس نظام خمیس بود، سازماندهی و آرایش رزمی ویژهای نداشتند و عمدتاً به شیوه حمله و گریز (کرّ و فرّ) میجنگیدند. [۹]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج۲، ص۵۶.
با این حال، ممکن است اعراب جنوبی، به واسطه روابط گسترده با ایرانیان، با نظام خمیس آشنا بوده باشند، ضمن آنکه در زبان اعراب جنوبی، واژه خمیس اصولاً بر جیش اطلاق میشده است. همچنین به گفته ثعالبی ، برخی از اعراب به لشکر چهار تا دوازده هزار نفری، خمیس میگفتند.۴ - نحوه جنگ کر و فردر شیوه کرّ و فرّ، جنگجویان با تمام قوا به دشمن حمله میکردند و بعد از وارد کردن ضربه کارساز، برای تجدیدقوا به عقب باز میگشتند و با نیروی تازه، بار دیگر حمله میکردند. سرعتعمل در این شیوه چنان بود که دشمن نمیتوانست عکسالعمل سازماندهیشدهای نشاندهد. این روند حمله و گریز، تا پیروزی نهایی، بارها تکرار میشد. [۱۳]
عبدالجبار سامرائی، نظم التعبئه عندالعرب، ج۱، ص ۷ـ ۸.
معمولاً در این شیوه، جنگجویان زنان و کودکان و اموال خود و گاه بتها را در صف نهایی، پشت سر خودشان، قرار میدادند تا علاوه بر ترغیب بیشتر به جنگ، فکر فرار از مصاف، حتیالامکان منتفی گردد. این تدبیر را اتخاذ المَجبوره یا ضربالمصاف میخواندند. [۱۵]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج ۲، ص ۵۸ـ۵۹.
[۱۶]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج ۲، ص۱۴۸.
[۱۷]
عبدالجبار سامرائی، نظم التعبئه عندالعرب، ج۱، ص ۸.
۵ - فرماندهی جنگفرماندهی جنگ را بزرگ قوم (شیخ) یا خبرهترین ایشان به فنون جنگی برعهده میگرفت. فرمانده را قائد، امیر یا قاسد یعنی نیرومند و در میان عرب جنوبی مَقْتَوی میخواندند. در غیاب شیخ، جانشین وی ( ردیف ) فرمانده جنگ بود. معمولاً ردافَت در میان یک قبیله موروثی بود گاه نیز یکی از بزرگان قوم به قید قرعه و با عنوان حُلوان النّفر به فرماندهی برگزیده میشد. [۲۵]
عباس زریاب خویی، سیره رسولاللّه، ج۱، ص ۴۴.
به فرماندهی که هزار مرد و بیش از آن را اداره میکرد، جرّار میگفتند.از مشهورترین کسانی که لقب جرّار داشتند، مطلببن عبدمناف بن قُصَی و ابوسفیان ( صخربن حرب ) بودند به فرمانده گردان کَبْش الکتیبه میگفتند. ۶ - شبیخون و قاصدشبیخون یا حمله ناگهانی نیز، با اینکه در میان بسیاری از مردم عرب خلاف جوانمردی تلقی میشد، در میان برخی قبایل رایج بود. اگر کسی پیش از حمله ناگهانی دشمن متوجه قصد آنان میشد، موظف بود قوم خود را آگاه کند، به این فرد صریخ یا قاصد میگفتند. گاه قاصد با کندن لباسهای خود، قومش را آگاه میکرد که در این صورت النذیرالعُریان خوانده میشد. اگر شرایط به گونهای بود که فرد نمیتوانست شخصاً قبیلهاش را آگاه کند، با فرستادن پیام شفاهی کنایهآمیز یا کاری رمزگونه، مثل فرستادن کیسهای خاک، رمل یا خار شکسته، قومش را از خطر جنگ قریبالوقوع آگاه میکرد . ۷ - تدخین و آتش جنگایجاد دود (تدخین) هم از روشهای رایج خبر دادن بود. [۳۹]
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، ج ۱، ص ۴۷۵.
چند شب پیش از جنگ، به منظور فراهم آوردن سپاه لازم، بر بالای کوه یا مکانی مرتفع، «آتش جنگ» میافروختند ترساندن ( انذار ) دشمن در میان بسیاری از قبایل رایج و نشانه شهامت و نیرومندی و نیز کوچک شمردن دشمن بود. در برخی موارد پس از اعلان جنگ، به طور موقت رفتاری زاهدانه در پیش میگرفتند و از همنشینی با زنان، استحمام، استعمال بویخوش، نوشیدن شراب و جز آنها خودداری میکردند؛ هرچند خلاف این قاعده هم رایج بود، مانند پوشیدن لباسهای فاخر و برپا کردن جشن و نوشیدن شراب در ظرفهای مخصوص به نام « قِحاف » (ظرفی شبیه جمجمه انسان ). [۴۱]
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، ج ۱، ص ۲۰۲.
[۴۲]
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، ج ۲، ص ۳۸۶.
[۴۳]
محمد توفیق أبوعلی، صورهالعادات و التقالید و القیم الجاهلیه، ج۱، ص ۱۵۵ـ۱۵۶.
۸ - تحلیف و تشجیعقبل از شروع جنگ، تحلیف (پیمان بستن بر خون، عطر، نمک، شیر و...) و ادای سوگند استقامت ، از سنّتهای رایج در میان اعراب بود. [۴۴]
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، ج ۲، ص ۲۲۶.
شروع جنگ با دمیدن در شیپوری فلزی یا شاخ یا کوبیدن بر طبلها و یا فریاد زدن اعلام میشد، سپس همه جنگجویان با سلاحهایشان حاضر میشدند. گاه زنان هم، برای اموری چون پختن غذا و تشجیع جنگجویان، در صحنه نبرد حاضر میشدند. به غیر از غنایمِ به دست آمده از جنگ، مزدی به جنگجویان داده نمیشد. هر قبیله شعار مخصوصی داشت که با فریاد کردنِ آن، جنگجویان را ترغیب میکرد. [۴۶]
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، ج ۵، ص۴۴۰.
۹ - منصب لواء و قبهپرچمهای جنگ را معمولاً شجاعترین و نامآورترین جنگجویان حمل میکردند. برافراشته ماندن پرچم در جنگ بسیار مهم بود. هر قبیله پرچمی داشت که نسل به نسل به ارث میرسید و محافظت از آن ( منصب لِواء ) منصب مهمی بود که به بزرگان قوم یا خانوادهای خاص واگذار میشد. مثلاً، پرچم ویژه قریش عقاب نام داشت و منصب محافظت از آن نیز به همین نام خوانده میشد. قُبّه و أعنّه منصب دیگری بود که ظاهراً تهیه تجهیزات جنگی، به ویژه خیمه و لوازم اسب و سواری، را برعهده داشت. [۴۸]
عباس زریاب خویی، سیره رسولاللّه، ج۱، ص ۴۴.
جاسوسان چند روز قبل از جنگ معمولاً در هیئت تاجر یا مسافر به میان دشمن میرفتند و اطلاعات لازم را گرد میآوردند. در جنگهای بادیه ، دلیل راه (راهنمایی که راههای آسان و بیخطر را میشناخت) اهمیت ویژهای داشت. [۵۰]
ابنقتیبه، عیونالاخبار، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۴۲.
زمان شروع جنگ، بهویژه در غارت و شبیخون، قبل از طلوع خورشید بود. ۱۰ - نحوه جنگ با اعلان قبلیاگر جنگ با اعلان قبلی بود، زمان و مکان جنگ نیز از قبل تعیین میشد. در جنگهایی از نوع اخیر، معمولاً سرآمد سواران، که به قهرمانی و شجاعت معروفبود، هماوردی از گروه متخاصم را به نبرد دعوت میکرد. پس از رجزخوانی و شمردن مفاخر خاندان و قبیله و...، مبارزه میان دو قهرمان آغاز میگردید و با کشته شدن یکی از ایشان، جنگ گروهی درمیگرفت. سلاح جنگ در مرحله اول که دو گروه متخاصم در فاصلهای دور از یکدیگر بودند، تیروکمان، در هنگام برخورد دو گروه نیزه و در مرحله جنگ تن به تن، شمشیر بود. کاربرد نیزه و شمشیر نزد اعراب بیش از تیروکمان بود. کثرت واژگان مربوط به انواع شمشیر و نیزه [۵۳]
مرضیبن علی طرسوسی، تبصره ارباب الالباب، ج۱، ص ۴۷- ۵۲.
[۵۴]
مرضیبن علی طرسوسی، تبصره ارباب الالباب، ج۱، ص ۱۳۷- ۱۳۹.
و در مقابل، واژگان محدودِ مترادف کمان، مؤید این مطلب است.۱۱ - عمامه و کلاهخود و زرهاعراب برای پوشش سر در هنگام جنگ از عمامه استفاده میکردند. رنگ عمامهها متنوع بود و یک جنگجو در جنگهای مختلف از عمامههایی با رنگهای گوناگون استفاده میکرد. از کلاهخود بهندرت استفاده میشد و بیشتر، اعراب عراق و شام و یمن آن را به کار میبردند. زره (مِجَنّ، تُرس، دَرَقَه) برای حفاظت بدن از ضربات شمشیر بود و معمولاً از پوست و چرم تهیه میشد. [۵۷]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج ۲، ص ۶۷.
مِغْفَر ، پوشش فلزی سر بود که به اندازه سر بافته و در زیر قَلَنْسَوه (عرقچین) پوشیده میشد. ۱۲ - تقسیم غنایم جنگیسه چهارم غنایم جنگی به تساوی میان جنگجویان تقسیم میشد. ربع غنایم (مرباع، یک چهارم) و نیز نَشیطه (آنچه در مسیر و قبل از رسیدن به محل جنگ نصیب لشکر میشد)، صَفیه (آنچه مورد توجه و پسند فرمانده واقع میشد) و فضول (مازاد غنایم پس از تقسیم) سهم فرمانده بود [۶۰]
حبیببن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسه، ج۱، ص ۲۹۰.
۱۳ - بردگی اسیراناسیران هم جزو غنایم به شمار میآمدند و میان جنگجویان تقسیم میشدند. اعراب، اسرا را یا به بردگی میگرفتند یا در مقابل فدیه و گاه از سر جوانمردی بیدریافت سربَها، آنان را آزاد میکردند [۶۵]
حسانبن ثابت، دیوان شرح یوسف عید، ج۱، ص ۴۲۵.
۱۴ - حروب الفجارجنگ در حَرَم (مکه) و نیز در ماههای حرام ، ممنوع بود. جنگهایی که در آنها قواعد حرمت زمان و مکان زیرپا گذاشته میشد، به حروب الفجار شهرت مییافتند ۱۵ - از صدر اسلام تا پایان خلافت عباسیمبانی مشروعیت جنگ در اسلام، به اقتضائات دعوت دینی و دفاع در برابر دشمن متجاوز خلاصه میشود. تلاش پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلم برای بازداشتن مسلمانان از خشونتهای رایج در زمان جاهلیت و تأکید بر رعایت اخلاق در همه مراحل جنگ، در منابع حدیثی و تاریخی گزارش شده است. ۱۶ - سربازگیری (تجنید)شروط عمومی سربازان برای عضویت در سپاه طبق احکام اسلامی، بلوغ ، حریت، سلامت جسمی، اسلام، شجاعت و آگاهی از شیوههای جنگاوری بود. [۶۹]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۲۰۳- ۲۰۴.
با این حال، در زمان پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم ، گاه در مواقع ضروری، افراد جامعه اسلامی به جهاد فراخوانده میشدند و بر هر مرد مسلمانی شرکت در جهاد واجب بود. طبق برخی روایات، پیامبر به پسران از پانزده سالگی به بعد اجازه شرکت در جهاد میداد. همچنین طبق برخی روایات، [۷۳]
ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل، ج ۲، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴.
پیامبر به کسی که تنها پسر خانواده بود اجازه نبرد نمیداد.۱۷ - مرتزقه و متطوعه درسپاهپس از پیامبراکرم، ابوبکر سپاه واحد اسلامی را به یازده سپاه کوچکتر تقسیم کرد و هر یک را، برای سرکوب مرتدان و آشوبگران، به قسمتهای گوناگون جزیرهالعرب گسیل داشت. قوانین مربوط به سربازان و جنگجویان در زمان عمربن خطّاب نظم بیشتری یافت. اسامی سربازان و مشخصات آنها و مقدار ارزاق و مواجب سالانه ایشان در دفاتر دیوان جُند ثبت و ضبط میشد. در واقع، با تنظیم دیوان در زمان عمر، شرکت داوطلبانه افراد در جنگها به شرکت اجباری و ادواری تبدیل شد. این گروه ( مرتزقه / مستزرقه) موظف به شرکت در جنگها بودند و حق نداشتند به مشاغل دیگری چون کشاورزی و تجارت بپردازند، اما متطوّعه / مطّوّعه (کسانی که داوطلبانه به سپاه میپیوستند) پس از پایان جنگ و دریافت حقوق، بر سر کار و زندگی خود بازمیگشتند [۷۷]
جهادیه قرهغولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه، ج۱، ص۱۶۰.
حقوق مرتزقه و متطوعه به ترتیب از محل فَیء و زکات پرداخت میشد. [۷۸]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۳۶.
به نظر میرسد پدید آمدن پادگان ـ شهرهایی مثل کوفه ، بصره و فسطاط در جریان فتوحات نیز برای اسکان همین سربازان دائمی بود.۱۸ - سپاهیان در دوره امویانامویان اموال زیادی را به راضی نگاه داشتن سپاهیان و برآوردن خواستهای آنها اختصاص داده بودند. در مقابل، قانون خدمت اجباری در سپاه با سختگیری و دقت بیشتری اعمال میشد. به ویژه در زمان ولایت حجاجبن یوسف ، برای مقابله با شورشهای داخلی، شرکت در جنگ برای عموم الزامی بود و خاطیان بهسختی مجازات میشدند [۷۹]
مسعودی، مروج، ج۳، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۶.
۱۹ - سپاهیان در دوره عباسیدر دوره عباسی، اقبال سپاهیان به جمعآوری ثروت و شیوع فساد اقتصادی در میان ایشان، وضع سپاه را آشفته و نابسامان ساخته بود. اعطای امتیازهای مالی بیشتر از طرف دولت (برای نمونه حق جمعآوری خراج مناطق تحت سلطه) بر این نابسامانیها میافزود. [۸۲]
ابنمقفع، رساله ابنالمقفع فی الصحابه، ج۱، ص ۱۲۲- ۱۲۳.
فرماندهی. ۲۰ - انتخاب فرمانده جنگدر آغاز، در انتخاب فرمانده جنگ، علاوه بر شجاعت و کاردانی، ویژگیهایی چون تقوا و اعتقاد راسخ دینی نیز ملاک بود. [۸۳]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۱۴.
توصیه سپاهیان به رعایت حدود الاهی و دورداشتن آنها از منکراتی مثل چپاول، غارت، تجاوز به حقوق افراد و قطع درختان، یکی از وظایف فرمانده بود. [۸۶]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۴۴.
[۸۷]
مرضیبن علی طرسوسی، تبصره ارباب الالباب، ج۱، ص ۲۲۶- ۲۳۰.
در بسیاری از جنگها، پیامبر اکرم خود فرماندهی را بر عهده میگرفت. در غیر این صورت، شخصی را به عنوان فرمانده تعیین میکرد و پس از دعا و سفارشهای لازم، برای قبایلمختلف پرچمهایی میبست و به فرمانده هر گروه میسپرد. ۲۱ - مراتب فرماندهی سپاه مسلماناندر جنگ بدر پیامبر یک لواء سفیدرنگ و دو رایت سیاهرنگ بر نیزه بست. لواء را به مصعببن عُمَیر و از دو رایت، یکی را که عقاب نام داشت به علیبن ابیطالب علیهالسلام و دیگری را به یکی از انصار سپرد. مراتب فرماندهی در تشکیلات نظامی مسلمانان را با توجه به منابع، میتوان به این صورت ردهبندی کرد:عَریف فرمانده ده سرباز، نقیب فرمانده ده عریف ، قائد فرمانده ده نقیب، امیر فرمانده ده قائد . [۹۲]
مسعودی، مروج، ج ۴، ص ۲۷۹.
[۹۴]
طبری، تاریخ، ج۱، ص ۲۴۹۶.
[۹۵]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، ص ۱۶۱- ۱۶۲.
این شیوه ظاهراً تحت تأثیر مراتب فرماندهی در تشکیلات نظامی رومشرقی بود [۹۶]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج۱، ص۱۴۲ـ ۱۴۳.
که در سازماندهی به شیوه کرادیس کاربرد داشت.۲۲ - امارت خاصه و عامهوظایف فرماندهان نظامی گاه به ساماندهی سپاهیان و تدبیر جنگ محدود بود (امارت خاصه) و گاه همه احکام و تصمیمهای مربوط به جنگ، از جمله تقسیم غنایم و بستن قرارداد صلح ، را نیز دربرمیگرفت (امارت عامه) [۹۷]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۳۵.
۲۳ - تجهیز و تنظیم نیروهاتدارک قوای مادّی و معنوی لازم برای جنگ و حرکت دادن نیروها و انتخاب مواضع مناسب برای جایگیری آنها و پیشبینی نیازهای لشکر پیش از آغاز جنگ (تعیین راهبرد)، همچنین نحوه حرکت دادن نیروها حین نبرد و سازماندهی عملیاتی مناسب در صحنه جنگ (رزمآرایی = تاکتیک)، همواره از مهمترین ارکان جنگ و از وظایف اصلی فرماندهی نیروهای نظامی بوده است. مورخان مسلمان ، استراتژی و تاکتیک را بهطور کلی به معنای تجهیز و تنظیمِ (سازماندهی) سپاه، قلمداد و از آن با تعبیر تعبئه / تعبیه یاد کردهاند. [۹۹]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج ۲، ص ۵۷.
۲۴ - کسب و حفاظت اطلاعاتمهمترین و ابتداییترین استراتژی جنگی، عملکرد آگاهانه و اهمیت دادن به عنصر کسب اطلاعات و حفاظت اطلاعات در برابر فعالیتهای جاسوسی قوای دشمن است. بنا بر روایات سیرهنویسان، پیامبر اکرم معمولاً مقصد لشکرکشیها و راههای عبور لشکر را تا زمان مناسب اعلام آن، مخفی میداشت. برای نمونه، در فتح مکه یاران و اصحاب از مقصد نهایی و مقصود پیامبر، جز به حدس و گمان، اطلاعی نداشتند. [۱۰۱]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۳۹.
با این حال، در غزوه تبوک، به سبب دوری راه و لزوم فراهم آوردن امکانات (آذوقه و تسلیحات فراوان)، مقصد حرکت از قبل اعلام شد. [۱۰۲]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۱۵۹.
در دورههای بعد نیز بر کتمان سرّ بسیار تأکید میشد. [۱۰۳]
ابنقتیبه، عیونالاخبار، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۱۳.
[۱۰۴]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۲.
کسب اطلاعات از دشمن و جاسوسی نیز همواره موردتوجه مسلمانان بود. به نظر میرسد سختگیری بر اهل ذمه در باب پوشیدن لباس متمایز نیز تا حد زیادی برای حفاظت اطلاعات و هوشیاری مسلمانان در برخورد با غیرمسلمانان بوده است. ۲۵ - سازماندهی ۲۵.۱ - پیش از حرکت سپاهمهمترین و مرسومترین وظیفه فرمانده کل، پیش از حرکت سپاه، سان دیدن ( استعراض ) از سپاه بود . [۱۰۶]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۴۴- ۴۵.
[۱۰۷]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۳۵.
[۱۰۸]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۴۶- ۴۷.
[۱۰۹]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص ۸۱۸ ـ ۸۱۹.
یگانهای رزمی، بر اساس تعداد سربازان تشکیلدهنده، اسامی گوناگونی داشتند. معمولاً تعداد یک تا پنج سرباز را جَریدَه ، پنج تا ده سرباز را رَهْط ، گروههای ده تایی را حَضیرَه، بین سی تا چهل سرباز را عَصَبَه (یا مِقْنَب یا مِنْسَر)، بین چهل تا پنجاه سرباز را سَریه ، بین صد تا هزار سرباز را کَتیبه، حدود هزار تا چهارهزار سرباز را جیش و جَحْفَل ، از چهارهزار تا دوازدههزار سرباز را خمیس و کل افراد سپاه را عسکر مینامیدند. [۱۱۰]
جهادیه قرهغولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه، ج۱، ص ۱۶۵.
[۱۱۱]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۷.
پیش از حرکت سپاه و در مرحله استعراض، فرماندهان و افراد زیردست آنها، از سوی فرمانده کل انتخاب میشدند و در جایگاه خود قرار میگرفتند. شعار رزم نیز در این مرحله تعیین میشد . [۱۱۳]
ابنهشام، السیره النبویه، ج۳، ص ۲۳۷.
[۱۱۴]
ابنهشام، السیره النبویه، ج۳، ص۳۰۶.
[۱۱۵]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت)، ج ۲، ص ۱۴.
[۱۱۶]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۳۶ـ۳۷.
[۱۱۷]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص ۲۸۳.
۲۵.۲ - هنگام حرکتبرای آمادگی لازم در مواقع هجوم ناگهانی دشمن و نیز برای حفظ انضباط و امنیت ، سپاه در طول مسیر با سازماندهی و آرایشی شبیه سازماندهی به هنگام نبرد، حرکت میکرد. [۱۱۸]
محمد رشیدی، تفریج الکروب فی تدبیر الحروب، ج۱، ص ۷۹.
معمولاً در مقدمه سپاه سواران، در دو طرف آنان تیراندازان، پس از آن پیادگان با صفوف متراکم، به دنبال آنان صفوف شترهای حامل ابزارها و ادوات جنگ و سایر تجهیزات، سپس پزشکان و پرستاران حرکت میکردند. ابزارها و آلات و سلاحهای سنگین، مثل منجنیقها و عرّادهها، را بر پشت شترها و قاطرها، یا به وسیله آنها، در ردیف آخر (مؤخّره) سپاه حرکت میدادند. [۱۱۹]
محمد رشیدی، تفریج الکروب فی تدبیر الحروب، ج۱، ص ۷۲- ۷۴.
به نوشته هرثمی شعرانی ، [۱۲۰]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۹.
اگر لشکر به هنگام حرکت از روبهرو در معرض تهدید و خطر باشد، باید نیمی از جناح چپ در مقابل صفوف، نیمی از جناح راست در پشت سر آن، سپس قلب، آنگاه مابقی جناحهای چپ و راست حرکت کنند. اما اگر خطر از جانب راست باشد، میمنه یا جناحراست در مقابل صفوف، آنگاه قلب و سپس میسره و اگر خطر از جانب چپ باشد، ابتدا میسره، سپس قلب و پس از آن میمنه حرکت کند . [۱۲۲]
عبدالحمیدبن یحیی کاتب، رساله عبدالحمید الکاتب فی نصیحه ولی العهد، ج۱، ص ۲۰۰ـ ۲۰۱.
[۱۲۳]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۹.
برای اطمینان از امنیت مسیر، تعدادی سوارهنظام سبکْ معونه سریع، شجاع و ماهر در سوارکاری (حداقل سه تن) به نام طلیعه (جمع آن: طلایع)، پیش از حرکت لشکر، با حفظ فاصله مناسب، حرکت میکردند و اخبار و اطلاعات لازم را مخفیانه برای فرمانده کل میفرستادند. [۱۲۵]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۴۸- ۴۹.
[۱۲۶]
ابنقتیبه، عیونالاخبار، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۱۳.
۲۶ - لشکر در اردوگاهانتخاب محل مناسب برای اردو زدن، چه در طول مسیر چه در مقصد، بسیار مهم و درنتیجه جنگ تعیینکننده بود. فرماندهان مسلمان میکوشیدند در جایی فرود آیند که به لحاظ موقعیت سوقالجیشی، از اطراف دارای موانع طبیعی مثل کوه، دره یا رود باشد تا در مواقع خطر، تمرکز نیروها برای دفاع فقط از یک یا دو جهت باشد [۱۳۰]
غازی اسماعیل مطیع مهر، مبادیء الحرب فی صدرالاسلام، ج۱، ص۱۴۵ـ ۱۴۹.
۲۶.۱ - حفر خندقمعمولاً در اطراف اردوگاه، بهویژه هنگامی که خطر حمله دشمن وجود داشت، حتی برای اقامت کوتاهمدت، خندق حفر میکردند [۱۳۱]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص۳۱.
[۱۳۲]
مسعودی، مروج، ج ۴، ص ۲۸۵.
اردوگاه را نگاهبانان به طور کامل احاطه میکردند. [۱۳۵]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص۳۰ـ۳۱.
برای حفاظت اطلاعات و امنیت بیشتر، در بخشهای گوناگون لشکر نیز نگهبان گماشته میشد. با استفاده مکرر و طولانی مدت از برخی اردوگاهها، این مکانها به تدریج به قریه و شهر تبدیل میشدند.۲۶.۲ - اصناف جانبی اردوگاهبه هنگام حرکت و نیز در اردوگاه، به غیر از فرماندهان و جنگجویان، اصناف دیگری نیز در وظایف ویژه خود سازماندهی میشدند. برخی از این اصناف، به نوشته هرثمی شعرانی، [۱۳۶]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۵.
عبارت بودند از: المُبَدْرِقه (سواران نگهبانان)، الدیادبه (جمع دیدهبان، نگهبانان در روز)، عُسّاس (نگهبانان شب)، الخیل المُرتَفِعه (سوارانی که مأمور نگهبانی بر راههای دور بودند)، النَفائِض/ النوافض (نیروهای گشتی که پیشاپیش سپاه فرستاده میشدند)، الربایا (گروهی از طلیعه که مأمور کسب اخبار از مسیر جلوی لشکر بودند)، الاَرصاد (نیروهای کمین)، الدرَّاجات (نیروهایی که برای کسب اخبار در سرزمین دشمن پرسه میزدند)، عیون (جواسیس)، الرَّدْء (نیروهای احتیاط و ذخیره)، المُدَد (امدادرسانان)، الخیل المُمِدّه (گروه سواران احتیاط ) و الخَیلُ المانِعه (سواران حافظ لشکر و بارها). در دوره عباسی، در برخی جنگها گروهی نگهبان به نام کوهبانیه بر بلندیها نگهبانی میدادند و با تکان دادن پرچم، اخبار دشمن را به فرمانده میرساندند. ۲۶.۳ - پشتیبانی و تدارکات جنگبرخی گروههای غیرنظامی نیز در جنگها حضور داشتند که بیشتر، پشتیبانی و تدارکات جنگ برعهده آنها بود، از جمله دُعاه (افرادی که به تأسی از سیره پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، دشمنان را قبل از شروع نبرد به دین اسلام دعوت میکردند)، قرّاء، خطباء، وعّاظ و قصّاص که با خواندن آیات قرآن ، اشعار حماسی و وعظ و خطابه ، جنگجویان را به استقامت در جنگ تشویق میکردند [۱۴۰]
خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، ج۱، ص ۱۸۱.
[۱۴۱]
یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۲۷۸.
. و گروه کارگران و خدمتکاران که خدماتی مانند حفر خندق و آمادهسازی راه (سد مسیرهای کوهستانی و ایجاد پلها و راههای ارتباطی) را برعهده داشتند. [۱۴۳]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۲۸.
[۱۴۴]
مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۱۴۳.
در دوره عباسی، به این گروه، الکِلْغَریه و به رئیس آنها صاحب الکلغریه میگفتند. حضور پزشکان و پرستاران هم اهمیت بسیاری داشت.از صدر اسلام، زنان بهویژه در این امور شرکت داشتند. [۱۴۶]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۱، ص ۲۴۹- ۲۵۰.
[۱۴۷]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۱، ۲۶۸.
گروههایی نیز مسئول پختن غذا و توزیع آن میان جنگجویان و تهیه علوفه برای حیوانات بودند. حضور برخی گروههای اداری نیز در اردوگاه لازم بود، گروههایی چون صاحب الاقباض (متولی جمعآوری و تقسیم غنایم)، مُفَتِّشالخیل (مسئول آمار و محاسبات اسبها و سواران)، کاتب (نویسنده نامهها و وقایع)، مترجم (برای ترجمه نامههای دشمن)، قاضی (برای رسیدگی به دعاوی در میان جنگجویان)، مؤذنان و مکبران، صاحب البرید ، ساعی (نامهرسان)، اصحابالطبول (طبلزنان) و خادمان . [۱۴۸]
یاسین سوید، الفن العسکری الاسلامی: اصوله و مصادره، ج۱، ص ۹۵.
[۱۴۹]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۳۶ـ ۳۷.
۲۷ - اسلحهاسلحه جنگ شامل اسلحه سبک (مثل تیر، کمان، شمشیر و نیزه ، که یک سرباز به تنهایی آن را حمل میکرد) و اسلحه سنگین (مثل منجنیق ، دبابه، عرّاده ، رأسالکَبْش، و آلات حصار و قلعهگیری) بود که برای انتقال آنها به میدان جنگ از حیوانات استفاده میشد. در صدر اسلام، هر سرباز از سلاحی که شخصاً تهیه کرده بود استفاده میکرد و بعد از جنگ هم نگهداری از آن برعهده خود وی بود، اما بهتدریج، پس از تأسیس دیوان جند و سازمان جنگ، اسلحه مورد نیاز را در خزاین سلاح نگهداری و پیش از جنگ آنها را میان سربازان مرتزقه توزیع میکردند. [۱۵۰]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۳۲۲۳.
۲۸ - سازماندهی در میدان جنگ ۲۸.۱ - صفدر غزوات و سریههای نخستین صدر اسلام، بهویژه سریههایی که تعداد کمی از مسلمانان برای مأموریتهای نظامی کوتاهمدت و محدود گسیل میشدند، همان شیوه کرّ و فرّ یا زَحف بدون سازماندهی مشخص، اعمال میشد. با گسترش تدریجی قلمرو مسلمانان، سازماندهی رزم نیز بهتدریج تحول یافت و روشهای جدید، جانشین روش سنّتی و متداول اعراب گردید. نخستین بار در جنگ بدر بود که با نزول آیه ۴ سوره صف ، مسلمانان به جنگیدن بر اساس نظام صف مأمور شدند. [۱۵۴]
مرضیبن علی طرسوسی، تبصره ارباب الالباب، ج۱، ص ۲۲۳.
هرچند پیش از اسلام، این شیوه در میان رومیان و ایرانیان مرسوم بود. [۱۵۵]
حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، ج۱، ص ۳۴۱.
۲۸.۲ - خمیساز سازمانهای رایج نزد مسلمانان سازمان خمیس بود. در این سازمان، سپاه به پنج تقسیم میشد: بخش مقدمه (طلیعه)، میمنه، قلب، میسره و ساقه (عَقَبه). در نظام خمیس، تیراندازان ماهر در مقدمه جای داشتند. مقرّ فرمانده کل و محل تجمع بیشتر نیروها، قلب بود. ساقه هم پشت سر سپاه حرکت میکرد و حامل ادوات و تجهیزات پشتیبانی و تدارکات جنگی بود . [۱۵۷]
حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، ج۱، ص ۳۴۱ـ ۳۴۳.
به نوشته، [۱۵۸]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۴۰- ۴۱.
وظیفه میمنه حمله به میسره سپاه دشمن و خارج کردن آنها از محل استقرارشان بود. وظیفه قلب این بود که بهطور مستقیم حرکت کند، در مقابل دشمن ــ هنگامی که به جلو میتازد ــ مقاومت کند و به هنگام فرار دشمن در پی او بتازد. وظیفه میسره این بود که در محل استقرار خود بماند و جایگاه خود را ترک نکند و به دشمن اجازه پیشروی ندهد. ساقه هم، ضمن حمل تدارکات، میبایست مراقب بود که دشمن از پشت سر حمله نکند و نیز نیروهای عقب مانده از جنگ یا مجروح را نگهداری کند و مانع کار کسانی شود که برای جاسوسی به نفع دشمن، از سپاه عقب ماندهاند. [۱۵۹]
عبدالحمیدبن یحیی کاتب، رساله عبدالحمید الکاتب فی نصیحه ولی العهد، ج۱، ص ۲۰۱- ۲۰۲.
۲۸.۲.۱ - استفاده مسلمانان از شیوه خمیسمسلمانان در جنگهای موته و فتح مکه، نظام خمیس را به کار گرفتند. [۱۶۰]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۱۹.
[۱۶۱]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۴۹.
در جنگهای ردّه در دوره ابوبکر [۱۶۲]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۸۷۶.
و در جریان فتوحات ایران [۱۶۳]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۳۶۱۸.
نیز از نظام خمیس استفاده شد . [۱۶۶]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۷۱۱.
[۱۶۷]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۰۹۴.
[۱۶۸]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۷۸۷.
معمولاً هریک از اجزای پنجگانه سپاه به صورت نظام صف در جای خود مستقر میشدند.۲۸.۲.۲ - تقسیم به پنج حیندر نیمه اول قرن سوم، هرثمی شعرانی [۱۶۹]
ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، ج۱، ص ۳۵.
شیوه تقسیم سپاه به پنج بخش را، با تفاوتهایی، به صورت تقسیم به پنج حین توضیح داده است. حین اول، شامل قلب، میمنه و میسره؛ حین دوم نیز شامل سه بخش، که پشت سر قلب و میمنه و میسره حین اول قرار میگیرد و ردءالقلب نام دارد؛ حین سوم، اثقال نامیده میشود که اصناف در آن مستقر میشوند؛ حین چهارم، ردءالاثقال ؛ و حین پنجم، ساقه . در سازماندهی به شیوه خمیس، مردم هر قبیله یا شهر در یکی از اجزای خمیس قرار میگرفتند تا همبستگی و آشنایی میان آنها باعث نتیجه بهتری شود [۱۷۰]
ابنمنکلی، ۱۴۰۹، ص ۱۷۷.
برای نمونه، در جنگ با خوارج در زمان عبدالملکبن مروان (حک: ۶۵ـ۸۶)، مردم بصره همگی در میمنه سپاه و مردم کوفه در میسره سپاه سازماندهی شدند [۱۷۱]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۸۵۲.
[۱۷۲]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۱۹۴۶.
[۱۷۴]
خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، ج۱، ص۱۱۷.
۲۸.۳ - کرادیسکردوس ، مأخوذ از واژه یونانی کورتیس، نظامی بود که رومیان در جنگها به کار میبستند. کردوس گروهی از لشکر متشکل از ششصد تا هزار تن بود. هر کردوس به گروههای دهدهی تقسیم میشد. فرماندهی هر ده تن را یک عریف، هر ده عریف و سربازان زیردستشان (صد تن) را امیرالاعشار یا نقیب و فرماندهی هر ده امیرالاعشار با افرادش (هزار تن) را قائدالکردوس بر عهده داشت. [۱۷۷]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، ص ۱۶۱- ۱۶۲.
[۱۷۸]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، ص ۱۸۴.
اگر تعداد نیروها زیاد و نظارت بر آنها دشوار بود، سازماندهی کرادیس، شیوه آسانی برای سازماندهی بهشمار میرفت. در این شیوه، هر کردوس میتوانست برای خود، رمز، شعار و پرچم ویژه داشته باشد تا در میدان نبرد، نیروهایش با انسجام بیشتری وارد عمل شوند. همچنین اگر یکی از کردوسها دچار آسیب یا شکست و عقبنشینی میشد، به سبب فاصله زیاد کردوسها از یکدیگر و نیز استقلال عمل آنها، این شکست به سایر کردوسها منتقل نمیشد، در حالیکه در سازمان صف، شکست بخشی از صف به سرعت کل سپاه را تحت تأثیر قرار میداد. ۲۸.۳.۱ - استفاده مسلمانان از شیوه کرادیسنخستین بار، خالدبن ولید در جنگ یرموک ، سپاه را به ۳۶ تا ۴۰ کردوس تقسیم و نظام کرادیس و خمیس را درهم ادغام کرد. این سازمان به التعبئه الخالدیه شهرت دارد. [۱۸۱]
عبدالجبار سامرائی، نظم التعبئه عندالعرب، ج۱، ص ۱۱.
خالدبن سعید در فتح شام و سعدبن ابیوقاص در نبرد قادسیه از روش خالد پیروی کردند. بهرغم موفقیتآمیز بودن شیوه کرادیس، این روش تا اواخر دوره اموی رواجی نداشت، تا زمانی که مروانبن محمد از سال ۱۲۸، بهطور مکرر از این شیوه استفاده کرد و پس از آن در میان مسلمانان رواج یافت. [۱۸۲]
خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، ج۱، ص ۲۴۶.
[۱۸۳]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۸۹۰ ـ۸۹۱.
[۱۸۴]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۸۶۶.
[۱۸۵]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۱۱۹۷.
[۱۸۶]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۱۲۳۸.
[۱۸۷]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۲۱۴۲.
۲۹ - اتخاذ تدابیر مناسباتخاذ تدابیر مناسب در عرصه نبرد نیز بسیار پراهمیت بود. وضع استقرار نیروهای عملکننده در میدان نبرد میبایست به نحوی میبود که نور خورشید از پشت سر بتابد و جهت وزش باد موافق حرکت نیروها و از پهلوی آنها باشد. [۱۸۸]
ابنقتیبه، عیونالاخبار، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۱۳.
[۱۸۹]
حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، ج۱، ص ۳۳۱.
تعیین ساعت سعد برای شروع جنگ هم معمولاً مورد توجه قرار میگرفت. [۱۹۰]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۸۱۹.
فرمانده در مکانی مرتفع زیر سایه چتر یا در خیمهای مستقر میشد و سیر نبرد را بهدقت زیر نظر میگرفت و دستورهای لازم را صادر میکرد. دستور تغییر آرایش جنگی با اصطلاحات مختصر و ویژهای ــ که پیشتر در تمرینهای نظامی به سربازان آموزش داده شده بود ــ صادر میشد. برای نمونه، المیل (به معنای به طرفی برگشتن)، انقلاب (برهم خوردن صف)، جیش منحرف (منحرف شدن صف)، جیش مستقیم (مرتب شدن)، جیش مورّب (اریب شدن)، استداره صغری (حلقه کوچک)، استداره کبری. [۱۹۱]
عبدالجبار سامرائی، نظم التعبئه عندالعرب، ج۱، ص ۱۴.
[۱۹۲]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، ص۱۹۰.
۳۰ - اصطلاحات جنگی در صدر اسلامدر صدر اسلام، برای آمادگی سپاه شعار «السلاح السلاح»، برای شروع هجوم «النفیر النفیر»، برای بازگشت «الرجعه الرجعه» و برای پیاده شدن از اسب و پراکنده شدن، شعار «الارض الارض» بهکار میرفت [۱۹۵]
عبدالجبار سامرائی، نظم التعبئه عندالعرب، ج۱، ص ۱۴.
[۱۹۶]
جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، ص۱۹۰.
تکبیر و تعداد دفعات تکرار آن نیز معنای خاصی را افاده میکرد. [۱۹۷]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۲۳۲۸.
در صورت کثرت شمار لشکریان و نرسیدن صدای فرمانده کل، با تکان دادن پرچم اصلی به دفعات معین و کوبیدن بر طبلها، دستور هجوم صادر میشد. [۱۹۸]
بلاذری، ج۱، ص ۴۲۶.
[۱۹۹]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۲۱۴.
[۲۰۰]
حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، ج۱، ص ۳۴۲.
۳۱ - مراحل جنگدر ابتدای جنگ تیراندازان و سپس سوارهنظام وارد عمل میشدند. حمایت از دو جناح چپ و راست لشکر و حمله به جناحین دشمن و تعقیب فراریان دشمن در پایان جنگ، بر عهده سوارهنظام بود . [۲۰۱]
جهادیه قرهغولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه، ج۱، ص ۱۶۲- ۱۶۳.
گردانهای پیاده نیز در مکانهای مخصوص خود مبارزه میکردند و مأمور به پایداری و حتیالامکان بلند نکردن صدای خود بودند. فرماندهان همواره این نکته را یادآوری میکردند که فریاد کشیدن و سروصدای زیاد در میدان جنگ از اسباب شکست است. [۲۰۲]
ابنقتیبه، عیونالاخبار، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۰۸.
[۲۰۳]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج ۲، ص ۶۱.
۳۲ - حیلههای جنگیبهکار بردن حیلههای جنگی نیز در تغییر نتیجه جنگ بسیار مؤثر بود و گاه شکست قطعی را به پیروزی مبدل میکرد یا دستکم موجب حفظ جان باقیمانده سپاه میشد ، [۲۰۵]
ابنمنکلی، ۲۰۰۰، ص ۳۰۸- ۳۱۰.
یکی از حیلههای رایج جنگی، کمین گذاشتن در مسیر حرکت سپاه دشمن برای حمله ناگهانی از پشت سر بود . در میان فرماندهان مسلمان، خالدبن ولید استاد فن جنگ و حیلههای جنگی بود. از تدابیر مهم و سرنوشتساز او، اتخاذ مسیری غیرمعمول برای حرکت سپاه از عراق به شام به منظور غافلگیر کردن دشمن در جنگ یرموک بود مدیریت سپاه شکست خورده مسلمانان در جنگ موته و نجات جان باقیمانده مسلمانان با بهکار بستن حیله جابهجایی میمنه با میسره و مقدمه با مؤخره سپاه در شب هنگام، به طوری که دشمن تصور کند برای مسلمانان نیروهای جدید کمکی رسیده است، نیز از ابتکارات وی بود. [۲۰۸]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص ۷۶۴.
۳۳ - رجز خوانیاشعار و رجزهایی که مسلمانان معمولاً در آغاز نبردهای تن به تن میخواندند نیز حاوی تفاخرهای دینی و گاه قومی و قبیلهای و نیز حاکی از ایمان و شجاعت و برتری فرد در جنگاوری بود. [۲۰۹]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص۲۵۲ـ ۲۵۳.
[۲۱۰]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص۲۹۳.
[۲۱۱]
ابنهشام، السیره النبویه، ج ۳، ص ۱۳۶- ۱۷۷.
در برخی موارد ایجاد جنگ روانی با روشهایی چون برافروختن آتش، هلهله، ایجاد اصوات بلند و گوشخراش، شایعهسازی و نشان دادن بیش از واقع نیرو و تعداد سپاهیان به طرق مختلف، در تضعیف روحیهدشمن مؤثر بود. [۲۱۲]
غازی اسماعیل مطیع مهر، مبادیء الحرب فی صدرالاسلام، ج۱، ص ۱۰۱ـ ۱۰۷.
۳۴ - تقسیم غنایم جنگطبق آیه خمس، یک پنجم غنایم جنگ متعلق به حکومت اسلامی و چهار پنجم دیگر سهم جنگجویان بود. اموالی که بدون جنگ و معمولاً در مسیر حرکت سپاه به دست میآمد، فیء محسوب میشد و بهطور کامل متعلق به حکومت اسلامی بود و به مصارف عامه میرسید. عمل تقسیم غنایم جنگی به صاحب منصبی به نام صاحب الاقباض سپرده میشد. [۲۱۴]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص ۲۰۳.
[۲۱۵]
محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام، ج ۲، ص ۲۰۵.
در تقسیم غنایم، سوارهنظام دو یا سه برابر پیاده نظام سهم دریافت میکرد. [۲۱۷]
ابنکلبی، نسب الخیل فی الجاهلیه و الاسلام و أخبارها، ج۱، ص ۲۶.
[۲۱۸]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۶۸۵.
[۲۱۹]
خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، ج۱، ص ۸۲.
به زنان، بردگان و ذمیان نیز در صورت شرکت در جنگ و انجام دادن برخی خدمات، هدایایی داده میشد. [۲۲۰]
یعقوببن ابراهیم ابویوسف قاضی، الخراج، ج۱، ص ۲۱۴.
۳۵ - اسیران جنگاسیران جنگ معمولاً در برابر دریافت فدیه از سوی خانوادهشان، آزاد میشدند. [۲۲۱]
محمدبن مسلم زهری، المغازی النبویه، ج۱، ص ۶۵- ۶۶.
[۲۲۲]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۴۶- ۴۷.
اگر اسیر ، فقیر بود یا کسی حاضر نبود فدیه او را بپردازد، معمولاً به عنوان برده به فروش میرسید و مجبور بود در خدمت ارباب مسلمانش باشد [۲۲۳]
علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص ۵۰.
یا بیدریافت فدیه آزادش میکردند، به شرط اینکه از آن پس علیه مسلمانان اقدام نکند. از دوره عباسیان، گزارشهایی درباره مبادله اسرا میان دو دولت عباسی و روم شرقی وجود دارد [۲۲۵]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۷۳۰.
[۲۲۶]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص۱۳۳۹.
۳۶ - حقوق اسیرانبا اینکه در قرآن و سیره پیامبر اکرم و بزرگان دین [۲۳۲]
حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول، ج۱، ص ۳۵۷.
بر آزاد کردن بردگان و اسیران و رعایت حقوق آنها تأکید شده، اما در دورههای گوناگون حکومت اسلامی، نحوه رفتار با این گروه، تابع ویژگیها و اخلاق فردی حاکمان و اربابان مسلمان و مختصات اجتماعی هر عصر بوده است، چنانکه گاه زمینههای پیشرفت علمی و اجتماعی برای بردگان نیز مانند گروههای دیگر فراهم و برابر بود؛ دانشمندان و نامداران برخاسته از طبقه بردگان در جوامع مسلمان، بسیار بودهاند [۲۳۳]
یاقوت حموی، ممالیک.
در مقابل، گزارشهای فراوانی هم وجود دارد که حاکی از تعدی به حقوق اسیران است، از جمله کشتار دستهجمعی آنان در بدو اسارت . [۲۳۴]
مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۳۴۱.
[۲۳۵]
مسعودی، مروج، ج ۳، ص ۳۶۲.
۳۷ - جشن پیروزیپس از بازگشت پیروزمندانه از جنگ، معمولاً با چراغانی کردن و آراستن معابر، جشنی برپا میشد و خلیفه ، خلعتها و هدایایی به سران سپاه میبخشید. مثلاً، پس از بازگشت معتضد از تکریت (۲۸۳) و کشته شدن صاحبالزنج (۲۶۹) و شکست بابک از افشین (۲۲۳)، جشنهای مفصّلی برپا شد. [۲۳۶]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۱۲۳۳.
[۲۳۷]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۲۰۸۰- ۲۰۸۱.
[۲۳۸]
مسعودی، مروج، ج ۵، ص ۱۵۷.
۳۸ - حفاظت از مرزهافرماندهان مسلمان عمدتاً پس از فتح سرزمینهای جدید، در مرزها (ثغور) و مناطق سوقالجیشی، بخشی از سپاه را برای مرزبانی و حفاظت باقی میگذاشتند. مثلاً در سال ۱۷ برای ثغر کوفه، چهار مرز حلوان ، ماسبذان، موصل و قرقیسیا تعیین شد و برای هر مرز یک فرمانده و یک نایب انتخاب گردید. [۲۳۹]
طبری، تاریخ ، ج۱، ص ۲۴۹۷.
در فتوحات ایران و شام معمولاً به مسئله ثغور و عواصم توجه میشد، اما در فتوحات شمال افریقا عمدتاً جنگها به شکل حمله و غارت و تنبیه قبایل آشوبگر و بازگشت از منطقه بود و پایگاه ثابتی در بسیاری از مناطق مفتوحه تشکیل نمیشد.در دوره عباسی، با توقف جریان فتوحات، اصلیترین و مهمترین وظیفه نیروهای نظامی علاوه بر حفظ امنیت و سرکوب شورشهای داخلی، حفظ ثغور بود و به نظر میرسد ارتش ثابت، به صورتی که در دوره فتوحات در زمان خلفای راشدین و امویان مورد نیاز بود، از ارکان ضروری دولت اسلامی تلقی نمیشد. ۳۹ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) محمود شكری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت. (۳) ابناثیر (علیبن محمد). (۴) ابناثیر (مباركبن محمد)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. (۵) ابنحبیب، كتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دكن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت، بیتا. (۶) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر،بیتا. (۷) ابنخلدون. (۸) ابندرید، كتاب جمهرهاللغه ، چاپ رمزی منیر بعلبكی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸. (۹) ابنسعد (بیروت). (۱۰) ابنعبدربّه، العقد الفرید ، ج ۱، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج ۳، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. (۱۱) ابنقتیبه، كتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالكتاب العربی، بیتا. (۱۲) ابنكلبی، كتاب نسب الخیل فی الجاهلیه و الاسلام و أخبارها ، روایه أبی منصور جوالیقی، در كتابان فیالخیل، چاپ نوری حمّودی قیسی و حاتم صالح ضامن، بیروت: عالم الكتب، ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۱۳) ابنمقفع، رساله ابنالمقفع فی الصحابه، در رسائل البلغاء، اختیار و تصنیف محمد كردعلی، قاهره: مطبعه لجنه التألیف و الترجمه و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴. (۱۴) ابنمنظور. (۱۵) ابنمنكلی، الادلّه الرّسمیه فی التّعابی الحربیه، چاپ محمود شیت خطّاب، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۸. (۱۶) همو، الحیل فی الحروب و فتح المدائن و حفظ الدّروب، چاپ نبیل محمد عبدالعزیز احمد، قاهره ۲۰۰۰. (۱۷) ابنهشام، السیره النبویه ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا. (۱۸) ابوالفرج اصفهانی. (۱۹) حبیببن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسه، به روایت موهوببن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمدصالح، بغداد ۱۹۸۰. (۲۰) محمد توفیق أبوعلی، صورهالعادات و التقالید و القیم الجاهلیه فی كتب الامثال العربیه من القرن ۶ـ۹ ه / ۱۲ـ۱۵م ، بیروت ۱۹۹۹. (۲۱) یعقوببن ابراهیم ابویوسف قاضی، كتاب الخراج ، چاپ قصی محبالدین خطیب، قاهره ۱۳۹۷. (۲۲) بلاذری (بیروت). (۲۳) عبدالملكبن محمد ثعالبی، فقهاللغه و سرّالعربیه، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۲۴) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت ۱۹۶۸؛ (۲۵) همو، كتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹؛ (۲۶) جوادعلی، المُفَصَّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳. (۲۷) حسانبن ثابت، دیوان ، شرح یوسف عید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۲۸) خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط ، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حكمت كشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. (۲۹) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش. (۳۰) محمد رشیدی، تفریج الكروب فی تدبیر الحروب ، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق۱۹۹۵؛ (۳۱) عباس زریاب خویی، سیره رسولاللّه ، تهران ۱۳۷۰ ش. (۳۲) محمدبن مسلم زهری، المغازی النبویه ، چاپ سهیل زكار، دمشق ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱. (۳۳) جرجی زیدان، تاریخ التمدّن الاسلامی، ج ۱، مصر ۱۹۱۴. (۳۴) عبدالجبار سامرائی، «نظم التعبئه عندالعرب»، المورد ، ج ۱۲، ش ۴ (۱۴۰۴). (۳۵) یاسین سوید، الفن العسكری الاسلامی: اصوله و مصادره ، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸. (۳۶) طبری، تاریخ (لیدن). (۳۷) مرضیبن علی طرسوسی، موسوعهالاسلحه القدیمه، الموسوم تبصره ارباب الالباب ، چاپ كارین صادر، بیروت ۱۹۹۸. (۳۸) حسنبن عبداللّه عباسی، آثار الاول فی ترتیب الدول ، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۳۹) عبدالحمیدبن یحیی كاتب، رساله عبدالحمید الكاتب فی نصیحه ولی العهد ، در رسائل البلغاء ، اختیار و تصنیف محمد كردعلی، قاهره: لجنه التألیف و الترجمه والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴. (۴۰) غازی اسماعیل مطیع مهر، مبادیء الحرب فی صدرالاسلام، عمان ۱۹۹۴. (۴۱) جهادیه قرهغولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه و العسكریه فی العراق و الشام خلال العصر العباسی الاول: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، بغداد ۱۹۸۶. (۴۲) علیبن محمد ماوردی، الاحكام السلطانیه و الولایات الدینیه، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳. (۴۳) مسعودی، مروج (بیروت). (۴۴) مسكویه. (۴۵) احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، مشهد ۱۳۶۶ ش. (۴۶) نصربن مزاحم، وقعه صفّین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴. (۴۷) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب ، قاهره ۱۹۲۳ ـ۱۹۹۰. (۴۸) محمدبن عمر واقدی، فتوح الشام ، بیروت: دارالجیل، بیتا. (۴۹) همو، كتاب المغازی للواقدی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶. (۵۰) ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسه الحروب، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق ۱۹۹۵. (۵۱) یعقوبی، تاریخ. (۵۲) Reinhart Pieter Anne Dozy, Supplإment aux dictionnaires arabs , Leiden ۱۸۸۱, repr. Beirut ۱۹۸۱. ۴۰ - پانویس
۴۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ نزد عرب دوره جاهلی»، شماره ۵۰۹۱. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|